کوچه هنوز بوی مریم می دهد*
جمع شد ‚ شد شکوفه*
نگاهش را از نگاهم کرد پنهان*
دل برایش تنگ و چشم بی قرار دیدنش*
من از برای گل خشکیده چوبی نیستم!*
هیزمشکن ‚
با تبر آن ساقه هایم قطع کرد*
شکر...
ریشه هایم زنده است*
یک غریبه بیش نیستم شاید امروز!
لیک‚
هنوز هم کوچه بوی مریم میدهد...