شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام دوستان

آموزش پیرایش مردانه اورجینال
+ اندکي آرامش ميخواهم .... دستم به زندگي نمي رود ... اين روزها که از همه ي سايه ها و آدم هاي رنگي دلم به درد آمده تنها به پنچره اي که عطر آرامش تو را مي پراکند چشم دوخته ام ... دردي عظيم درديست با خويشتن نشستن با خويشتن " ش ک س ت ن"
خيلي وقته دلم گرفته ... دليلي براي زندگي ندارم ...
دليل بودنم آرزوي ديدن اوست...مگر نه؟
بعدی همه 15 نظر قبلی
شاد باشيد خرده نگيريد از بد زمانه کدامين يار ماند در دل و جان ما الي همين درد بي نهايت سخت زندگي آري همه درگيريم از عاقبت امروز خود ولي آيا جدل کردن و شکوه کردن از زمين و زمان سودي دارد در يافتن احسن الاحوال ما دوستان؟بياييم با زجر و تنهايي خود جمعي از منشور عشق و صفا ميان هم ترسيم و هديه بهم کنيم اين کار نوين و جديديست که از زجر و تنهايي فعلي مزيد رو به صفا و عشق و محبت بسازيم و عيدي هم کنيم
خسته ام و دلسرد ديگر اميدي در سر ندارم خدايا عالم حقيقت چقدر سياه است و مه آلود من از خود بودن وحشتي عميق دارم اما چه سود که هرچه ب د هست حقيقت است تو در مجاز گم شده اي تا غم کمتر بخوري ولي چشم هام باز شده و ديگر نواي بسته بودنم را نمي جويه من آن درمانده شدم گه همواره وحشت از نام اش داشتم خداحافظ اي دوستان خوبم بايد حقيقت را در نبودشان بپذيرم و به قول و زنجير تن وهن

اسپايکا

+ سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
اسپايکا
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
اسپايکا
از همون اول ميخواستم پيشرفته بودن رو به هر کس که مياد تو وبم القا کنم :D
بعدی همه 33 نظر قبلی
سن وبلاگم چنان رفته بالا حس ميکنم اينجا وطنم بوده ترک کردم
اسپايکا
{a h=beautifullove}کلبه تنهاييمريم{/a} همينطوره :)
+ يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
بقيه شو شما بگيد........:(
ياد منم بخير...
بعدی همه 198 نظر قبلی
{a h=andishe}خانه ي خانواده{/a} چقدر دلتنگ شدم اومدم اينجا اي بابا چه زود گذشت
ياد منم بخير اي بابا
+ منم تشنه ام ... تشنه يک جرعه آب حرم ... و دلتنگ مشهدالرضا ... *السلام عليک يا علي بن موسي الرضا عليه السلام*
زوار چشمانت را هــر روز اشت?اق? دوبآره اسـ ـت .. رو? از من برمگردان ، دلـ ـم ، طـ ـواف م? خواهـ ـد قبله گاه من
منم ..... و اين نقطه ها درد دل است با صاحبدل
بعدی همه 65 نظر قبلی
ان شاالله
{a h=ammar19}نشريه حضور ?{/a} دلمون تنگ شد

*قاصدك*

+ تسويه حساب کردن با گذشته، به اين معناست که ما بايد هرگونه کار ناتمام در رابطه با هر شخص، پروژه يا فعاليتي را که با آن درگير بوده‌ايم به سرانجام برسانيم. ما نمي‌توانيم زندگي جديد خود را روي ستون‌هاي سست گذشته؛ کارهاي ناتمام؛ قراردادهاي لغو شده و کلا مسائل حل نشده بنا کنيم....
*قاصدك*
اگر بدون حل مسائل مربوط به گذشته، يا اتمام کارهاي ناتمام بخواهيم به سمت آينده حرکت کنيم، به احتمال زياد دوباره خود را در همان گذشته و با همان شرايط پيدا خواهيم کرد. دبي فورد
+ سلامممممم ..سال نو مبارک.طاعاتتون قبول.. سرنماز صبح بودم ياد اينجا افتادم يه دفعه ک ماه رمضوناي خيلي سال پيش فيد الله اکبر ميزدم ميرفتم ميخوابيدم.سر نماز يه دور مرور خاطرات کردم و همتونو ياد کردم..واقعا دلم براي همتون تنگ شده بود..اومدم پياما هامو خوندم تجديد خاطره کردم:-) @};-
سلام
طاعات قبول
همه 5 نظر
http://rashedkhodaei.parsiblog.com/Old/Feeds/ سلام ممنونم همچنين اقاي خدايي
سلام...قبول حق...التماس دعا

*قاصدك*

+ تو را من چنين مي بينم سرابي و خيالي ... تو را من چنين مي پندارم غباري و گردبادي تو را من چنين در ميابم گمشده و ناپيدايي...:'( ساناز ابراهيمي فرد
*قاصدك*
الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» (الرعد – 28)
حسبي الله لااله الا هو
همه 7 نظر
تو، هر جور که باشي، مي بينمت؟ نه...! عالي مي بينمت...!
*قاصدك*
خوبه که عالي مي بينيدش =)

*قاصدك*

+ مشکل دنيا اين است که آدم‌هاي باهوش پر از شک و ترديد هستند، در حالي که آدم‌هاي احمق پر از اعتماد به نفس! چارلز_بوکوفسکي
اي کاش فقط مشکل دنيا همين بود :) بنظرم مشکل اصلي دنيا اينست که هر کاري که امروز انجام ميدهيم فردا متوجه ميشيم اشتباه بوده :D
:-o
*قاصدك*
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} الهي خدا کسي رو از کرده اش پشيمون نکنه..ولي به نظرم بلاهايي که بقيه سرمون در ميارن خيلي دردناک تره تا اونايي که خودمون مسئولش بوديم
*قاصدك*
{a h=noorozahra69}نور الزهراء{/a} :)
+ [وبلاگ] شکر کامل

*قاصدك*

+ دلم برات تنگ شده نبودنت رو در روز تولدت بيشتر حس مي کنم با يک دنيا دلتنگي و اندوه تولدت مبارک @};-
خدا رحمت کند درشهر مشهد ساکن هستين التماس دعا داريم مارا دعا کنيد که به زيارت مرقد امام رضا خوانده بشيم
روحشون شاد
بعدی همه 17 نظر قبلی
خدا رحمتشون کنه روحشون شاد و آرام
*قاصدك*
{a h=zigzag13}Miss fatima{/a} {a h=emozionante}.: ام فاطمه :.{/a} @};- خيلي ممنونم خدا روح عزيزان شما رو هم قرين رحمت کنه
+ #معرفي_کتاب *راض ِبابا* «راضِ بابا» روايت شخصيت دختري نوجوان است. دختري که تمام تلاشش را به کار مي‌بندد تا در زندگي اول باشد. در شانزدهمين بهار عمرش حادثهاي رخ ميدهد و او را در رسيدن به خواستهاش کمک ميکند؛ انفجاري که در سال 1387 در حسينيه سيدالشهداي شيراز رخ داده و نقطه اوج زندگي او را رقم مي‌زند.
my writings
103/1/17
شهيد راضيه کشاورز 11 شهريور 1371 در ظهر گرم تابستاني هم‌زمان با نواي اذان ظهر در مرودشت شيراز به دنيا آمد. والدينش به خاطر ارادتي که به خانم فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند نام راضيه را برايش برگزيدند.
روزها يکي پس از ديگري سپري مي‌شدند. راضيه بزرگتر مي‌شد و با وجودش شور و نشاط مضاعفي به خانه مي‌بخشيد. از همان کودکي روحيه‌اي شاداب و پرشور و نشاط داشت و لطافت و مهرباني‌اش به وضوح در برخورد با اطرافيان آشکار بود. راضيه تا قبل از بهار 16 سالگيش موقعيت هاي چشمگيري را در زمينه ورزش کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصيل کسب کرد.
بعدی همه 17 نظر قبلی
* کميل *
{a h=khckdk}غزل صداقت{/a} ديدم راويش خانمه نگرفتم :-|
http://hizbolah.parsiblog.com/Old/Feeds/ عجب :ا
آموزش پیرایش مردانه اورجینال
مهدي فرهادپور
رتبه 0
0 برگزیده
510 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top