پيام دوستان
خانه ي خانواده
53 دقيقه قبل
* راوندي *
بله اسلام از تسليم مياد / اما در زمان پيامبر افکار مردم آن دوران سکولار که نبود ، قبل از اسلام دست به هر کار زشتي ميزدند بطور کلي دختران خود را از ترس اينکه وقتي بزرگ شدند در مجالس سران عرب دست به فسق و فجور بزنند زنده بگور ميکردند فکر ديگه اي به ذهنشان نميرسيد و هيچ اختياري از خود نداشتند
* راوندي *
اسلام که آمد آن عربي که به دليل کارهاي زشت و اعمال ناپسند و کثيف زندگي کردن به سوسمار خور معروف شده بود بايد تسليم قوانين اسلام ميشد در غير اين صورت گردن زده ميشد و تسليم نشدن به معناي اين بود که ميخواست همان اعمال زشتي را که شرم دارم از گفتنش ، ادامه دهد .
* راوندي *
اما اکنون وضعيت با آن دوران بسيار متفاوت گرديده ما انسانهايي داريم که با وجود اينکه هيچ ديني ندارند و به خدا هم اعتقادي ندارند از يک همه چيز دان مسلمان آدم تر زندگي ميکنند و در مقابل اشخاصي هم هستند که تمام آداب اسلام و مسلماني را هم ميدانند اما بدتر از آن اعراب سوسمار خور زندگي ميکنند و آنها منافقيني هستند که از کفار بدترند .
خانه ي خانواده
عليکم السلام برادر راوندي ، در آن زمان هم کفر بود ، قل يا ايهاالکافرون ، .... .
* راوندي *
12:32 عصر
+
سن وبلاگم شده 18 سال
* راوندي *
ديروز 12:43 عصر
+
عليرضا خان پارسي بلاگ
ببين اين بدترين برگشت تو به پارسي بلاگ بود
کشورت در جنگ است
صداي پدافند صداي هواپيما صداي گريه امانت را بريده
اخرين بار که آمده بودي سيد ابراهيم شهيد شده بود
قبل آن کرونا
قبل آن سردار دلها
پارسي بلاگي که حتي در سربازي تنهايش نگذاشتي
حتي ازدواج کردي
حتي باران آمد
باز اينجا بودي
اصلا مگر ميشد اينجا نيايي
کل ساختار ذهن و فکرت را اينجا ساخته
2-دست خط
ديروز 11:39 صبح
جنگ هست از طيف نظامي خيالم راحت است، اما از لحاظ شناختي بهيچ عنوان
در مخيه ي آدم نميگنجد چرا به هراج گذاشتند خاک را براي چند مشت دلار
مگر خانواده سپاه و بسيج، ارتش دل ندارند
چرا همش بايد داغ ببينند
رهبر را تنها گذاشته رفتند اميران
رهبر مقدس من را
رهبري که 50 سال هست چفيه ش را بر نميدارد
دشمن ذليل را ميکوچانيم
دشمن احمق را سر جايش ميگذاريم
اما حيف هايمان هيچ وقت کهنه نميشود
+
اعضاي تيم فوتبال *پارسي بلاگ*

.: ام فاطمه :.
04/4/4
ايستاده از چپ : راشد خدايي - جاده - حسين کارگر - ايمان - دخو - زندگي کارواني - ذره بين زنده - رضا - سيد عليرضا - سيد مهدي شيرازي - پوريا
.: ام فاطمه :.
04/4/2
انديشه نگار
04/4/1
دنياي بچگي چون دنياي بدون آلام و آلايش و تلاطم هست... دلگويه ات در حينِ دل انگيزي ، دردي ظريف داشت..
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} سلام بانو . ممنون از اظهار نظرتون. به قول دافنه دوموريه کاش ميشد خاطرات شيرين رو مثل عطر تو يه شيشه جا بديم و هر موقع دلمون خواست يه بار ديگه عطر اون لحظه ها رو بو کنيم ...
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} نفرماييد ، از مطالبي که اينجا بارگزاري ميکنيد پيداست که گم شدن در کار شما نيست فقط شايد قدري خسته شديد که اونهم بزودي زود برطرف ميشه . اما عقيده خودم اينه که در هر حالي بايد روحيه خودمون رو حفط کنيم و با نرمش و ورزش تني سالم داشته باشيم ...
+
به بارانها
چه کسي ياد ميدهد
موسم پاييز طوري ببارد
که هيچ گلي
از خانه خود بيرون نيايد...

||عليرضا خان||
04/3/30
+
*عطري* مي شوي در کوهستاني ناپيدا…
کارم *مرمت* آثار باستاني است
کتيبه دلت را مرمت مي کنم
و الفباي ناخواناي روانت را
که به حروفي ناشناخته نوشته اند،
باز مي خوانم..

||عليرضا خان||
04/3/30
کارم کشيدن جاده است، ساختن راه. از روزمرّگي هايت به *ملکوت* راه مي کشم.
خياطم، برايت پيراهن مي دوزم، پيراهني که اگر آن را بپوشي، *عاشق *مي شوي، تنت در باد مي وزد و جانت در جنّت مي دود.
فوگرم تار و پود عشق را رفو مي کنم، پارگي هاي لباس بخت را کوک مي زنم. وصله مي کنم *دل* را به آسمان و پينه مي کنم سرِ زانوي خستگي ها را.
پرستارم روي جراحت جانت *مرهم* مي گذارم، مرهمي از کلمات درست مي کنم، ضمادي از *خرسندي و خوش وقتي*. و اگر بخواهي بريدگي هاي روحت را بخيه مي زنم، سوزني دارم بي درد و نخي نازک که جذب مي شود در سلول هاي ظريفِ تازه رُسته ات. زخمت جوش مي خورد.