پيام

مهدي فرهادپور
88/4/16

+ زمونه ازم پرسيد كيو از همه بيشتر دوست داري من راجب اوني كه دوسش دارم چيزي نگفتم آخه رسم زمونه اينه كه هر كي رو دوست داري ازت ميگيره

!i!i!iSIAH POOSH!i!i 88/4/16

متشكرم كه نگفتي داداشي...منم به كسي نميگم كه تو رو دوست دارم

ممنون كه به كسي نميگي كه دوستم داري

آخه بچه هاي وبلاگ از خودين داداشي

چشمت روشن كه چي مگه نمي بيني نوشته داداشي فكرت خرابه

منم قول ميدم به كسي نگم

پس چرا گفتي چشمم روشن وقتي خودت مي دوني خواهرو برادريم

مگه غير از اينه عكس به اين رمانتيكه كجا ديدي

خيلي هم دلت بخواد

اينو تو گفتي نه من كه بخوايي يادت بمونه يا نه

متشكرم پرنسس جان...مگه دستم بهت نرسه خان داداش اين عكسها چيه گذاشتي تو وبلاگت صد دفعه گفتم اينقدر فيلم هندي يا از اين سرخ پوستيها نبين...يعني من ميدونم و تو و لنگه دم پايي

تو اين همه عكس گير به اون سرخ پوست دادي امشب بايد دست به دامن مامان بشم

خوب هست كه هست مي خوايي چه كار كني اگه حسوديت ميشه توام برو بزار

نظراتت زير اون عكس ... خوندم پس تو ادعا نكن

خودت بهتر ميدوني

يك كم بيشتر فكر كن

مهدي جان خان داد اش اينقدر سربه سر پرنسس ما نذار

ول كن بزار خوش باشن دارن باهم شوخي ميكنن

*~•~*همنشين*~•~*