سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/3/2
2:31 عصر

فاصله

بدست مهدی فرهادپور در دسته

در سر فصل بهار

آن زمان

تازه دیدم شاخه گلی

 سعی من

نزدیک تر و نزدیک شدن بود

منتظر ماندم

گشتم و گشتم

هرچه که می گشتم

در تمام لحظه ها

دریغ از لحظه

ماه

فکر من از بر بود

در شب ظلمانی

نور پاشید روی دلم

چشم کر گوش کور

فاصله ی ما آنقذر نزدیک

رویای من خواب آن را نتوان دید

بیچاره گل

از غنچه وا شد

حیف غنچه هم در چشم من برگ بود

می زدم دست وپا دائم

هرچه  می کردم تلاش

می دویدم سمت مقصد

هر دم دور ترو دورتر

قدمی رو به جلو

چندین گام پشت سرم

دیده ها

هر چقدر سعی می کرد

تا ببیند نور.گلبرگ

دیگر کورو نابینا نیست

نیست

نیست گل نیست ماه

گل پژمرد

ماه پشت کوه

فاصله مان دریا

جسم بینم

احساس روح. خواب رویای من

فاصله